بد نیستم، پارادایم شیفت خوبم؟

این نوشته شاید سطحی یا شاید عجیب بنظر برسد اما موضوعی است که ذهن من را هنگام پرسش؛ چطوری؟ درگیر می‌کند.

به چه شخص یا اشخاصی می‌توانیم اصل حال خود را بگوییم و آیا با صداقت تناقض دارد؟

بارها بعد از احوال‌پرسی، به شوخی به دوستانم گفته‌ام یا از ذهنم گذشته که باید یادداشت کنم، حالم را چطور گفته‌ام، تا دروغم فراموش نشود.

در حالت مختصر و ساده پاسخ احوال‌پرسی در ذهن من به این شکل است؛ خوبم، خوبم با لحن تردید و کش‌دار، بد نیستم، خوب نیستم، چیزی نگفتن، سر تکان دادن و ممانعت از تماس چشمی.

حال من در صادقانه‌ترین حالت، یک مرحله پایین‌تر از حالتی است که عنوان می‌کنم.(شبیه اعتراف شد، اما اکنون فکر می‌کنم اهمیتی ندارد)

به طور پیش‌فرض فکر می‌کنم این برای اغلب افراد صادق است که کمی حالشان را بهتر عنوان کنند، مگر معدود افرادی که درگیر hypochondriasis هستند.

و فکر می‌کنم پارامتر بعدی بُعد زمانی و مکانی رابطه و شکل رابطه است، به طور قطع برای پاسخ به مادری نگران در فاصله‌ای دور، بد‌ترین حالت؛ خوبم، فقط کمی خسته‌ام است.

هر چه پارامتر صمیمیت بیشتر باشد، پاسخ صادقانه‌تر می‌شود، زیرا احساس امنیت باعث می‌شود سپر امنیتی خود را پایین بیاوریم و یا خودخواه‌تر خود را در آغوش این امنیت بیاندازیم.

نکته مهم در این مواقع اهمیت همدلی است که در این نوشته چیزی برای گفتن ندارم، موضوعی که باعث شد این مطلب را بنویسم حال دوستانم در این روز‌ها است.

معمولا بخش احوال‌پرسی با بیان؛ خوبم، شکر، هی، زنده‌ام، تمام می‌شود و به صحبت‌های دیگر می‌پردازیم، اما این روز‌ها به طور عجیب و تصادفی پاسخ بیشتر دوستانم؛ بد نیستم است.

همانطور که گفتم، بد نیستم برای من معادل خوب نیستم است، وقتی این روز‌ها کمتر شنیده‌ام که دوستی بگوید خوبم، به این فکر می‌کنم شاید دیگر پارادایم خوبم تغییر بکند، بعد از مدتی سطحی برای خوبم وجود نداشته باشد و به طور عجیبی یک پارادایم شیفت اتفاق بیافتد.

پ ن: پارادایم شیفت هیچ ارتباطی به این متن نداشت و صرفا با اضافه کردن آن به متن سعی کردم کمی چاشنی علم به متن اضافه کنم، همینطور واژه hypochondriasis به معنی خود بیمار انگاری.

یک توضیح کلی هم برای یادآوری خودم بنویسم که پارادایم، الگو و باوری است که اغلب پذیرفته‌اند و پارادایم شیفت، تغییر الگو و انقلابی برای تغییر باور است.


دیدگاه‌ها

3 پاسخ به “بد نیستم، پارادایم شیفت خوبم؟”

  1. مهدی نیم‌رخ
    مهدی

    واقعا خیلی خوب نوشتید یکی از دقدقه های من همین موضوع که کسی حالم پرسید چی باید بگم
    ??

  2. صابرجان به نظرم تناقضی با صداقت نداره وقتی که من اصل حالم رو به طرف مقابلم نمیگم، من درونگرام و حریم شخصیم رو یه گارد خیلی محکم احاطه کرده و اجازه نمیده براحتی اصل حالم رو در یک مراوده ساده بیان کنم.
    در مورد درست یا غلط بودنش فکر نکردم ولی الان چیزی که به نظرم میاد اینه که به فرض اینکه مخاطبم بسیار بهم نزدیک باشه و بتونم اصل حالم رو باهاش در میون بذارم باز گزینه اینکه آیا کمکی میتونه بهم بکنه یا اینکه بدتر حال اونم گرفته میشه میاد وسط.
    از طرفی فکر میکنم مدت زمان مکالمه با یه شخص میتونه مهمترین معیاری باشه که قفل آدمو باز کنه و بیان اصل حال معنادار بشه.

    1. حامد جان، همه این موارد رو من هم درک می‌کنم، نیاز آدمی به صمیمیت و حمایت نیاز مهمیه، اما راه دادن افراد و نشون دادن این نیاز برای همه یکسان نیست، لزوما کمک یا کاری هم شاید نشه کرد، اما تو عمق وجود همه افراد در شرایط حال خرابی، یک کودک ترسیده وجود داره که مثل همه کودک‌ها نیاز داره احساس امنیت بکنه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *